عکس آش رشته قرار_معنوی
مریم خانوم
۲۰۴
۱.۳k

آش رشته قرار_معنوی

۲۷ شهریور ۰۱
#آش_رشته_نذری
#قرار_معنوی
#شهید_سید_جواد_موسوی
وصیت‌نامه شهید موسوی🌷🌷🌷

با سلام به پیشگاه  آقا امام زمان حضرت مهدی(عج) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی  خانواده معظم شهدا و سلام و درود بر شما امت حزب الله (جهاد در راه خداست که ما پیروزیم.

اسلام با شهادت امام حسین(علیه السلام) زنده شد و با شهید شدن این جوانان قویتر می‌شود.

من فقط  برای رضای خدا به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفته و به میدان جنگ شتافته‌ام. خدا نکند که خیال کنید در اعزام من دستی در کار بوده است و کسی مقصر است. نه، من خود خواسته‌ام و اگر خدا قبول کند به جمع دیگر شهدا پیوسته‌ام.

خواهشم این است که برایم گریه نکنید، شهید گریه نمی‎خواهد بلکه رهرو می‎خواهد. بله، وقتی می خواهید مرا تشییع کنید چشمانم را باز بگذارید که عده‌ای از خدا بی‌خبر نگویند که کور بوده است.

دستانم را از تابوت بیرون بیاورید که کور دلان نگویند چیزی از این دنیا با خودشان می‌برند. جنگ شهادت دارد، اسارت دارد، ازکلیه بستگانم می‌خواهم اگر شهادت، این فوز عظیم نصیب من شد هیچگونه ناراحت نباشند.

ما از خدائیم و آخر هم به خدا ختم می‌شویم. دعا می‌کنم، خدایا مرگم را شهادت در راهت قرار دهی و امیدوارم این شهادت در راهت را پذیرفته باشی  و ما را با سایر شهدا محشور گردانی.


💔آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت💔
سلام دوستهای نازنینم❤😘 عزاداریهارتون قبول باشه🙏
اربعین حسینی رو خدمت شما تسلیت عرض میکنم مزار این شهید عزیز در شنبه بازار فومن قرار داره ومن بارها سر مزارش رفتم وبه یاد همتون بودم بحق اربعین ابا عبدالله ان شاءالله با قدم های زائرین کربلا به نیت فرج
ظهور مهدی فاطمه سلام الله محقق بشه وهمه ما در مسیر راه مستقیم و در راه شهدا ثابت قدم باشیم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهیدی که مستجاب الدعوه است.....
.....ناگهان جوان زیبا رو و نورانی كه نشانی سبز بر گردن داشت را دیدم كه بر بالینم ایستاده و می گفت: علی جان نگران نباش تو شفا پیدا كردی در كمال صحت و سلامتی زندگی خواهی كرد از او سوال كردم شما كیستید ؟ با مهربانی پاسخ داد من سید جواد موسوی هستم ... و برای شفایت آمده ام اما هنگامی كه چشمهایم را باز كردم در كنارم نبود او مرا شفا داد مادر »

  ماجرا از آنجا شروع شد که فیلم شفا دیدن کودکی که به بیماری لا علاجی مبتلا شده بود در شهرهای استان گیلان پخش شد و به سرعت این خبر در همه جا پیچید.
علی بر تخت اتاق عمل آرام گرفته بود و او تنها پسر خانواده بود كه بر اثر سانحه تصادف پس از عملی سخت پزشكان از سلامتی وی قطع امید كرده بودند او ساكن قزوین بود و خانواده اش پس از صحبت با یكی از پرستاران اتاق عمل از زنده ماندن وی نا امید شده و قرار بود پس از پزشك قانونی ... اما ساعتی چند نگذشت كه پرستاری با تعجب فریاد زد آقای دكتر بیاید مریض به هوش آمد . چند پزشك همراه پرستاران به داخل اتاق شدند با تعجب به او اكسیژن وصل كرده و یقین حاصل كردند كه او تا لحظاتی پیش نفس نمی كشید و ...
علی را به بخش منتقل كردند پس از دقایقی چشم باز كرد گویا می خواهد سخنی بگوید اطرافیان به او سفارش می كنند آرام باشد ولی او نمی تواند و زبان به سخن گفتن باز می كند و رو به مادر می گوید :« مادر جان وقتی از هوش رفتم حس كردم و روحم قصد جدا شدن از بدنم دارد . بسیار پریشان و مضطرب شدم كه ناگهان جوان زیبا رو و نورانی كه نشانی سبز بر گردن داشت را دیدم كه بر بالینم ایستاده و می گفت: علی جان نگران نباش و من از دردم و پریشانیم با او می گفتم و مرا دلداری داده و می گفت علی جان نگران نباش تو شفا پیدا كردی در كمال صحت و سلامتی زندگی خواهی كرد از او سوال كردم شما كیستید ؟ با مهربانی پاسخ داد من سید جواد موسوی هستم ... و برای شفایت آمده ام اما هنگامی كه چشمهایم را باز كردم در كنارم نبود او مرا شفا داد مادر »
پس از ترخیص علی از بیمارستان وی همراه خانواده اش با زحمات فراوان آدرس محل این شهید را یافته و برای قدردانی از مقام والای این شهید به منزل ایشان و مزار شهید حاضر شدند و پس از آن واقعه هر سال در مراسم یاد بود شهید حضور دارند . از آنجا كه سید جواد به مقام والای معنویت و عرفان دست یافته و فرزند صالح حضرت زهرا (س) نیز بود و مگر نه اینكه « ولا تحسن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیای ربهم یرزقون » . از این رو هر دلی كه از سر ، درد به درگاهش روی آورد نا امید نخواهد گشت و همین است سر عشق ... و این گونه است كه اگر چه شانزده سال از وداع خونینش می گذرد اما هر ساله بیش از صدها نفر جمعیت در مراسم بزرگداشت این شهید و الا مقام از سراسر گیلان و حتی خارج از استان حضور پیدا می کنند و اهالی روستای شنبه بازار نیز روز شماری می کنند برای فرا رسیدن روز مراسم این شهید و چند روز قبل نزورات خویش اعم از نقدی و غیر نقدی را جهت بر پایی مراسم سید جواد به خانواده ایشان هدیه می کنند و در مراسم هیتی از زنان سینی هایی که با پارچه سبز پوشیده و داخل سینی می زنند از مسجد راهی منزل شهید می شوند و به خانواده ایشان تبریک و تسلیت عرض می کنند و پس از مراسم مسجد ، در منزل شهید موسوی مراسم دیگری نیز برگزار گشته و هدیه به روح آن بزرگوار می شود .

سپس تعداد کسانی که با اطمینان و یقین کامل "سید جواد موسوی" را برآورده کننده حاجات کسانی که با دلی پاک از او حاجتی را طلب کرده اند میخواندند بیشتر و بیشتر شد.

آری، بارگاه شهید سید جواد موسوی به واسطه روح بلند و ملکوتی خود به مکانی برای برآورده کردن حاجات نیازمندان، درماندگان ، بیماران و دل شکستگان تبدیل شد.عده ای این امر را خرافات دانستند و عده ای برآن به واسطه مشاهدات خود صحه گذاشتند.

هر ساله در مراسم سالگرد شهید سید جواد موسوی خیل عظیم جمعیتی را که به نوعی حاجت روا شده اند و آنان که برای طلب حاجات خود به این بارگاه آمده اند  را می توان دید و آنگاه است که شک و تردیدها از میان میرود.آنگاه است که دل در گرو مهر سید جواد میرود و آنگاه است که ناخود آگاه اشک از چشمان جاری می شود.

چهارشنبه ها سبز قبا شلوغ است، علی الخصوص در تعطیلات سال نو .جمعیت عظیم مجمه داران(سینی که زائران پس از برآورده شدن حاجات ، نذری خود را درآن گذاشته پارچه سبزی روی آن می پیچند و آنرا بر سر میگیرند)، با چشمان اشکبار، عده ای خندان  از برآورده شدن نیاز، عده ای اشک شوق بر چشم، عده ای ذکر گویان وارد بقعه میشوند و ورود سیل جمعیت مجمه داران از صبح آغاز شده و تا پاسی از شب ادامه می یابد.
سلامتی وتعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله
وشادی روح شهدای کربلا وشهید سید جواد وموسوی وهمه شهدای عزیز کشورمون
🌷اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚💚💚🙏
#قرار_معنوی
#اربعین_حسینی_آش_رشته_نذری
...